به نظر شما چگونه میتوانیم شخصی را متقاعد کنیم تا کاری را که میخواهیم انجام دهد؟ با تکیه بر قدرتی که نسبت به آنها داریم؟یا اینکه صرفاً باید منطقی برخورد کنیم؟ آیا تا زمانی که دیگران بپذیرند که حق با ماست باید بر موقعیت خود پافشاری کنیم؟
باید گفت هرکدام از این رویکردها میتوانند در شرایط خاصی بکار بیایند ولی لزوما بهترین رویکرد نیستند. جی کانگر (Jay Conger)، استاد رفتارسازمانی در مقالهای تحت عنوان "هنر ضروری متقاعدسازی که در مجلهی کسبوکار هاروارد منتشر کرده، دیدگاه متفاوتی نسبت به متقاعدسازی ارائه نموده است. او معتقد است که برای اینکه نقش یک متقاعدکننده را خوب بازی کنید، باید دارای ۴ عنصر اساسی زیر باشید:
اعتبار: وقتی دانش و تجربهی خود در مورد یک موضوع خاص را به دیگران نشان دهید، توانایی بیشتری در متقاعد کردن آنها خواهید داشت. پایههای دیگر به دست آوردن اعتبار از طریق روابط به وجود میآیند.
زمینهی مشترک: ایجاد و یا یافتن یک زمینهی مشترک بهترین راه برای ارائهی نظرات و ایدههای خودتان است.
شواهد واضح و روشن: ارائهی سند و مدرک برای حمایت و تثبیت موقعیت بسیار ضروری و حیاتی است. با این وجود دادهها، آمارها و نمودارها نمیتوانند به تنهایی و به اندازهی کافی، متقاعد کننده باشند. آنچه مردم دوست دارند ببینند یک سند و مدرک روشن و واضح است.
ارتباط عاطفی: احساسات و عواطف عوامل اصلی در بحث انگیزش و تصمیم گیری هستند. جلب توجه و اثرگذاری بر احساسات و عواطف به هیچ عنوان کار غیر اخلاقی و حقه بازی محسوب نمیشود، بلکه اساس و پایه ارتباطات متقاعد کننده است و برای رسیدن به درکی مشترک از مسئله ی پیش روی لازم است.
نتیجه گیری :
مدیران باید به خوبی بتوانند دیگران را متقاعد کنند تا بتوانند با استفاده از کمک دیگران به اهداف مورد نظر دست یابند. آنها میتوانند با استفاده از تحکم، امر کردن و اجبار دیگران را وادار به انجام کارها کنند. اما آیا این روش در بلند مدت نیز کاربرد خود را دارد؟ اما اگر از روشهای متقاعدسازی موثر استفاده کنند، میتوانند کارمندانشان را به سوی رسیدن به یک راهحل مشترک هدایت کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.