در مورد آینده خود و دیگران چطور فکر میکنیم؟ آینده را چطور میبینیم؟ و مهمتر از همه، چطور میخواهیم آینده را بسازیم؟ برای همه پیش نمیآید که در موقعیت تعیین و ارائه استراتژی باشند. زمانی که شما به تازگی در شرکتی مشغول به کار شدید، کسی از شما توقع ارائه استراتژی ندارد. اما هر کدام از ما میتوانیم استراتژیک فکر کنیم. حتی لازم نیست شاغل باشید. میتوانید در مدرسه یا دانشگاه استراتژیک فکر کنید. وقتی در مدرسه یا دانشگاه به آینده خود فکر میکنید و از خودتان میپرسید «چه کار میخواهم بکنم؟» در حال تفکر استراتژیک هستید. برای پاسخ به این سوال وضعیت تحصیلات، شغل، اقتصاد، سیاست و خانواده خود را در نظر میگیرید. خود را از بالا میبینید و تمام مسیرهای ممکن را بررسی میکنید.
تفکر استراتژیک بخش مهمی از زندگی هر فرد است. داشتن تفکر استراتژیک میتواند به معنای موفقیت و یا شکست ما و اطرافیانمان باشد. پس باید این توانایی را بشناسیم و در مورد آن فکر کنیم.
برای اینکه بدانیم تفکر استراتژیک چیست، بهتر است ابتدا تعریفی از استراتژی داشته باشیم. به طرحی بزرگ برای رسیدن به یک یا چندین هدف بلندمدت، استراتژی میگوییم.
تفکر استراتژیک فرآیندی روانی در مواجهه با سوالات باز است. این کار به محیطی آرام و کم استرس لازم دارد. محیطی که به راحتی ذهنتان را منحرف نکند. از سوی دیگر، کسب ایده از منابع مختلف نقش مهمی در کشف جواب دارد. ممکن است پاسخ یکی از این سوالهای باز در حین خواندن یک مقاله، مجله و یا حتی تماشای فیلم به ذهنتان خطور کند.
لازم است همزمان خود را به عنوان یک فرد مستقل و یک رهبر ببینید. اهمیتی ندارد که واقعا شما رهبر یک گروه باشید یا نه. حتی اگر عضوی کوچک از یک گروه بزرگ هستید، برای تفکر استراتژیک باید از خود و موقعیت خود بیرون بیایید و به عنوان رهبر گروه به تصویر جامع نگاه کنید.
نکته کلیدی، داشتن یک ذهن باز و بدون پیشداوری برای یافتن پاسخ است. پیشداوری به ترس و محافظهکاری منجر میشود. یک ذهن باز میتواند راهکارها و فرصتهای خلاقانه را ببیند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.